مهرسا در ماه نهم تولدش
چهارشنبه ی گذشته نهمین ماهگرد تولد مهرسای ما بود. یه وقتایی به خودم میام و می بینم حضور شیرین دختر نازم تو زندگی ما به یکی از اجزای اصلی خانواده ی کوچیکمون تبدیل شده و تصور اینکه یه زمانی این "جزء دوست داشتنی" وجود نداشت سخت به نظر می رسه؛ انگار که از اول بوده به نظرم باید یه وقتایی به خودم یادآوری کنم که این همون موجود ارزشمندیه که یه روزی آرزو بود، اما الان متحقق شده و داره باهام زندگی می کنه در ادامه بعضی از عکسای مهرسا تو ماه گذشته رو گذاشتم: اولین باری که عسل طلای مامان نون و پنیر خورد! یه روز که پوشکای دخترم تموم شده بود کهنه و لاستیکیش کردم! مهرسا در ایام محر...